بخـوام باهات بـازی کنــم شهربـازی میشی!
محـــکم تر از آنم که برای تنــها نــبودنم
آنچه که اســـمش را غــرور گذاشته ام
برایت بــه زمیـــن بکوبــم
احـســاس من قیمتــی دارد
که هرکس ارزش آن را ندارد...
کافی است چمدان هایت را ببندی
تا حاضر شوند برای از یاد بردنت !
آنکه بیشتر دوستش داری زودتر ... !!
+ בخـتــــر کـه بــاشــے
میـבدونـــے اولــــیـלּ عشــق زنــבگیتـ پــــבرتـه
בخـتــــر کـه بــآشــے میــבونــــے محکـَم تــریـלּ پنــآهگــاه دنیــآ
آغــوش گـَرم پـــבرتـه
בخـتــــر کـه بــآشــے میـدونــے مــرבانــه تریـלּ בستـــے
کـه مـیتونـــے تو בستــت بگیـــرے و
בیگـه از هـــیچـــے نتــرســے
בســــتاے گرم و مهـــــربوלּ پـــבرتـه
هر کـجاے בنیـا هم بـــاشـــے
چه بـاشه چـه نبــاشه
قویتــریـלּ فرشتــه ے نگهبـــاלּ پـــבرته ...
بابای گلم لوزت مبالک...
گور بابای اونی که رفت...
خیلی شیک و مجلسی میریم به استقبال اونی که داره میاد...
منم تو ی وبلاگ دیگه دیدم. ایشالا خوب شه خیلی کوچیکه طفلی
اگه “هـــمــــتـــــون”بازنشر ” کنید تاافراد بیشتری دعا کنن
بچه ها تورو خدا واسش دعا کنید.آخه هنوز خیلی کوچیکه...
رفتنت...نبودنت...نامردیت...نه اذیتم کرد،نه حتی برای ثانیه ای برام سوال شد!فقط...یک بغض خفه ام میکند...چگونه نگاهت کرد،که مرا تنها گذاشتی؟؟!!
روزے مے رسَـد کـِﮧ دَر خیال خُـود،جای خالے ام را حِس کـُـنے،دَر دِلَت با بغض بگـُویے :" ڪاش اینجآبود "اما مَـטּ دیگـَـر،بـﮧ פֿـوآبَت هَم نِمے آیَم!!
عاشق هوس های عاشقانه ام
دست هایت را به من بده
به جهنم که مرا به جهنم میبرند به خاطر عشقبازی با تو !!!
تو خود بهشتی.....
قــرارمـان..
فقـط ..تــَـــــــمـــام شـُـــــد...
این هم از "خیـالَـت"
بـَردار و بـرو...
شـایـد بـاز بِـخـواهـی بهـ کـَسی "هِـدیـه اش" بِـدَهـی...
سال دیگریست امسال
واسه رسیدن به ما باید دست و پا بزنی
زنگ و اس ام اس که همه میزنن
بــــــــــهــــــــــــــله ^_^
خواستی دیگه نباشی،آفرین...چه با اراده!لعنت به دبستان که تو از درسهایش،فقط تصمیم کبری رو آموختی...
دیگه دلم برای تو تنگ نمیشه
از این به بعد دیگه دلم بیخودی دلتنگ نمیشه
غروری که به خاطرت گم شده پیدا میکنم
منم مثه خودت میشمء میشم یه آدم آهنی
تا نتونی هر جوری که خواستی باهام حرف بزنی
از این به بعد میخوام برام مسخره باشه گریه هات
یه جور میخوام عوض بشم این روزامون یادت نیاد
بهت کنایه میزنم وقتی تو فکر موندنی
رو قلبت حک کن عزیزم شکستنی سوزوندنی
از این به بعد منم دلم واسه خودم دلواپسه
از این همه شادی وغم سهمی به تو نمیرسه
حالا ببین تمام حرفاتو تلافی میکنم
آتیش توی رویایی که داری می بافی میکنم
دیگه تموم بچگیم از این به بعد بزرگ میشم
بره بودم نفهمیدی ببین چه جوری گرگ میشم
دختر است دیگر...گاهی دلش میخواهد بهانه های الکی بگیرد...به هوای آغوش تو...شانه های تو...که بعد،تو...آرام... خیلی آرام در گوشش زمزمه کنی:عزیزکم من عاشقتم!!
لیاقت میخواهد بودن در شعرهای دختری که با تمام عشقش نبودنت را اشک میریزد،تعجب نکن!!در بی لیاقتی تو شکی تیست،اینجا دلیل بودنت در میان بغض هایم خریت خودم است نه لیاقت تو...!!
بگفتا زرتشت که : بسوزانید بدی را در "اتش" تا ز "اتش" نیکی برون اید........
چهارشنبه سوری بر همه دوستان عزیزم مبارک
وقتی یک دختر حرفی نمیزند
میلیونها فکر در سرش می گذرد
وقتی یک دختربحث نمیکند
عمیقا مشغول فکر کردن است
وقتی دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسی تو می گوید: خوبم
یعنی اصلا حال خوبی ندارد
وقتی یک دختر به تو خیره می شود
شگفت زده شده که به چه دلیل دروغ می گویی
وقتی یک دختر به تو می گوید دوستت دارم
یعنی واقعا دوستت دارد
وقتی یک دختر اعتراف می کند که بدون تونمی تواند زندگی کند
یعنی تصمیم گرفته که تو تمام آینده اش باشی
وقتی یک دختر می گوید دلش برایت تنگ شده
هیچ کسی در دنیا بیشتر از او دلتنگ تو نیست
وقتی یک پسر حرفی نمی زند
حرفی برای گفتن ندارد
وقتی یک پسر بحث نمی کند
حال وحوصله بحث کردن ندارد
وقتی یک پسر با چشمانی پر از سوال به تو نگاه می کند
یعنی واقعا گیج شده است
وقتی یک پسر پس از چند لحظه در جواب احوالپرسی تومی گوید:خوبم
یعنی واقعا حالش خوبه
وقتی یک پسر به تو خیره می شود
دو حالت داره یا شگفت زده است یا عصبانی
وقتی یک پسر به تو میگوید دوستت دارم
دفعه اولش نیست )آخرش هم نخواهد بود(
وقتی یک پسر اعتراف می کند که بدون تو نمی تواند زندگی کند
تصمیم شو گرفته که تورو اقلا واسه یه هفته داشته باشه
رفتی؟
به سلامت!
من خدا نیستم که بگویم:
“صد بار اگر توبه شکستی باز ای”!
آنکه رفت، به حرمت آنچه با خود برد، حق برگشت ندارد…
رفتنت مردانه نبود، لا اقل مرد باش و برنگرد
پسرک ببخش اگر با این صراحت جواب نه را به صورتت کوبیدم...
شاید تو هم نمی دانی غرور لعنتی ام تا زیر خاک هم می کشاند مرا...
اسرار کردی و من باز هم جوابم نه بود...
خدا را چه دیده ای...شاید روزی تو هم یکی از پشیمانی هایم باشی...
اما باز غرورم از همه چیز با ارزش تر است...بی تو شاید اما بی غرورم هرگز نمی توانم زندگی کنم...
همین و بس...
قیافه ی من وقتی میخوام از بابام پول بگیرم
این نارنگی ترشا فقط به درد همین کار میخورن
ای جان قیافشوووو
خیلی وقته دلم تنگ شده
واسه کسی که بهش بگم:
7صبح بیداربودی بیدارم کن !
اگه رفتم پشت خطش قطع کنه وبگه:جونم...
اگه باهاش قرار گذاشتم زودتر از من بیاد
یواشکی از تلفن خونه بزنگه بهم !
دوستاشو بپیچونه بخاطر من...
منو با تنها ییام تنها نذاره !
خیلی وقته دلم تنگ شده...
می نویسم که تو بخوانی اما حیف!
دیگران عاشقانه های مرا می خوانند و یاد عشق خودشان می افتند!
و تو...
حتی نگاه هم نمی کنی...!
من یک زنم...
نگاه به بدن ظریفم نکن
اراده کنم تمام هویت مدرانه ات را به آتیش خواهم کشید...
بسه دیگه هیچی نمی خوام بشنوم...
امشب عروسیشونه...
« او ، دوستم ،ندارد »
سه واژه،
به سنگینی تمام غم دنیا
سه واژه،
برای تعریف تنهایی
سه واژه،
و دنیایی درد
«او دوستم ندارد»
یعنی شکستن
یعنی اشک
یعنی آه
«او دوستم ندارد»
یعنی دستهایم را نگرفت
یعنی تنها ماندم
یعنی یخ زدم، مردم
یعنی امیدم مرد
«او دوستم ندارد»
یعنی
او دیگری را دوست دارد!!!
یعنی باید بروم
یعنی جایم خالی نیست!
«او دوستم ندارد»
بـــایـــد رفـــت...
تقدیم به تمام زنان وطنم ایران...
در وطنم روزی می رسد که تو با خیال راحت در کنار دریا بدوی .
موهایت را بعد از سال ها اسارت به دست باد بسپاری .
احساس کنی باد و آفتاب را.....وقتی به تنت می خورند .
نگاه نا پاک به تو نباشد .
کلماتی زمخت در کنار گوشت زمزمه نشود....
تو را هرزه نخوانند به خاطر لباست .
اگر آن روز دیر بود....اگر پوستت چروک شد....اگر موهایت سفید شد ...
اگر دیگر پاهایت توان گذشته را نداشتند....اگر الان مو به تنت سیخ...شد
... ناراحت نباش .
می توانی بر نیمکتی بنشینی با عصایی در دست....دخترت را نگاه
کنی...که... در کنار ساحل می دود.....باد را لمس می کند...
آفتاب را حس و امنیت را تجربه .
شاید آن روز این صحنه برایت آشنا باشد...
ﻣﯿﮕﻦ ﺗﻮ ﺍﺩﻟﯿﺴﺖ ﻫﺮﮐﺴﯽ یکی ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭست داره
ﺁﻫـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﺎی ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﻢ ﺩﺍﺭﯼ ﺧﺎﮎ
ﺗﻮﺳﺮﺕ ﮐﻨﻦ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺎﯼ بم ﺑﮕﯽ کصافط
رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه؟
یه دختر بچه ۵ ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه!!
به جون خودم
من تا ۱۲ سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !